شعور جمعیای که رفتار انتخاباتی ما را جهت میدهد


دو روز قبل در بحث با گروهی از سفیران کشورهای اروپایی، یکی از سفیران در خصوص مشارکت شهروندان در انتخابات از نظرپرسیای حکایت کرد که با شماری از همکاران محلیاش داشته است. سفیر از چهار تن از همکاران محلی سفارت پرسیده است که میخواهند در انتخابات شرکت کنند یا نی. پاسخ هر چهار تن، نه بوده است. آنان پاسخهای متفاوتی به خاطر عدم مشارکتشان در انتخابات دادهاند، اینکه امنیت خراب است، نامزد مورد پسندی در میان نامزدان ندارند و یا اینکه بر سیستم انتخاباتی موجود اعتماد ندارند. در افغانستان نیز مانند سایر کشورها، تعدادی هستند که در انتخابات از حقشان استفاده نمیکنند، اما بیشترین واجدان شرایط، هنوز اشتیاق فراوان برای اشتراک دارند.
واقعیت این است که بحث انتخابات در افغانستان، تنها بحث گزینش یک سیاستگذار و یا گزینش چهرهای برای ادارهی کشور نیست، بلکه عامل برجستهی دیگری است که رفتار رأیدهی شهروندان افغان را تعیین میکند. یک شعور جمعی غیرقابل رؤیت و یک احساس مسوولیت است که سبب میشود تا شهروندان با پذیرش هر گونه خطری، به سوی مراکز رأیدهی بروند و صفهای رأیدهی را استوار نگه دارند.
زیرا گذشته تلخ است. تاریخ گذشتهی ما تجارب دردناکی دارد. مردم شرایط حاکم بر جامعه را در دورههای مختلف دیدهاند. حاکمان موروثی و کودتایی تجربه شدهاند. پشت ذهن هر افغان مملو است از خاطرات زندانها، کودتاها و انقلابهایی که منتج به خونریزی شده است. هر باری که حکومت از طریق زور به میان آمده، ما شاهد مستولی شدن یک استبداد فکری و محدودیت حقوق شهروندی بودهایم. دورهی سیاه طالبان که بدون ارادهی مردم به میان آمد، فشار سخت اجتماعی را به همراه داشت و فوقالعاده سهمناک بود. اکنون افغانها دریافتهاند که نباید از صحنه به دور باشند. آنان میدانند که هر باری که مشارکت نکردهاند و از صحنه به دور ماندهاند، تاوان بزرگی پرداختهاند. عقبگرد برای آنها دیگر گزینه نیست و نباید باشد.
افغانها شایستهی یک حکومت مردمسالار هستند و تنها راه نیل به این خواسته، انتخابات است. مادهی ۳۳ قانون اساسی افغانستان به شهروندان حق انتخاب شدن و حق انتخاب کردن را داده است. در انتخابهای ریاست جمهوری و پارلمانی ما دیدیم که مردم از گروهها و قشرهای گوناگون از این حق استفاده کردند و به عنوان رأیدهنده و رأیگیرنده حضور یافتند. مردم میخواهند بر سیاستهای دولت اثرگذار باشند و اگر حکومتی بر مبنای تمایلشان رفتار نکرد، آن حکومت را با حکومت دیگری جاگزین کنند، اما با روش انتخابات. امروز حتا آنانی که راه رسیدن به قدرت را فقط از طریق جنگ و خونریزی جستوجو میکردند، متقاعد شدهاند تا به عنوان نامزد در انتخابات شرکت کنند.
مشارکت در انتخابات اثر بسیاری بر جامعه و شهروندان دارد. ما با حضور در انتخابات به حاکمیتهای فکری گذشته نه میگوییم و اساس جمهوریت را تأیید میکنیم. پاسداری از جمهوریت، تنها مکلفیت یک فرد یا نهاد نیست. ما هستیم که با حضور گسترده در انتخابات از جمهوریت دفاع میکنیم. انتخاباتهای گذشته از جهتهایی با عیب و نقص عدیدهای به همراه بوده است. اما دموکراسی در کشور ما سابقهی زیادی ندارد. از طریق تمرین مداوم است که میتوانیم بر مشکلات عملی در برگزاری انتخابات فایق آییم و برای آیندهگان، یک انتخابات قابل قبول را به میراث بگذاریم. تمرین ما سبب میشود تا مشارکت سیاسی و رفتار انتخاباتی نسل آینده بر یک اشتراک معنادار و رفتارهای نظاممند و مؤثر مبتنی باشد.
برای دستیابی به این مأمول، مردمان ما به صورت مکرر و طی زمان درازی، قربانی داده و ازخودگذری کردهاند. صدها هزار تن از شهروندان رسالتمند این سرزمین، در دورههای مختلف انتخابات، شجاعتمندانه برای ایجاد و نهادمند ساختن یک روش جدید و فرهنگ سیاسی مردممحور فداکاری کردهاند. از میان آنها مادر نهایت بزرگسالی در ذهنم نقش بسته است: در یکی از مراکز رأیدهی در کابل انفجار شده بود. صبح روز بعدش، وقتی در کارته سه، از پیش روی یکی از مراکز ثبت نام رأیدهندهگان در حوالی خانهی ما میگذشتم، بانوی بزرگسالی را دیدم که در قطار طولانی ثبتنامکنندهگان ایستاده بود. چنان مینمود که نوبت ثبت نامش دیر میرسد، ولی با حوصلهمندی انتظار میکشید. خواستم عامل انگیزشی این رفتار را دریابم. از وی پرسیدم. گفت: «از ما که خلاص شد. باید رأی بدهیم تا نسل آینده در رفاه و آرامش زندهگی کنند. طالب بداند که با کشتار ما حق ما را برای اشتراک نمیتواند بکشد.»
وقتی یک بانوی کهنسال این گونه میاندیشد، پس نقش و مسوولیت سایرین برای تعمیم و تعمیق مشارکت سیاسی چی باید باشد؟