گفتمان متفاوت دو نسل برای حکمروایی در افغانستان

گفتمان مشروطه ساختن قدرت سیاسی هر چند سابقهای بیشتر از یک قرن در افغانستان دارد، اما تا اکنون پرسش اساسی در کشور از همان پرسش کلاسیک افلاطون تغذیه میکند که «چه کسی باید حکومت کند؟» در حالی که مبانی معرفتی و هستیشناسانهی این پرسش در دنیای مدرن به حاشیه رانده شده و گفتمان سیاسی غالب در کشورهای توسعهیافته از این پرسش الهام میگیرد که «چگونه باید حکومت کرد.» در چند دور انتخاباتی که پس از کنفرانس بن در افغانستان برگزار گردید یک محوریت برجسته بود و آن نگاه قوممدارانه همه نامزدان انتخابات به سیاستورزی در کشور بود. در فقدان برنامههای مبتنی بر توسعهی سیاسی و فرهنگی که بتواند فرایند نوسازی اقتصادی را در کشور ضمانت کند، طبیعی بود که روند دولتسازی در افغانستان همچنان یک معما باقی میماند.
رفتار سیاسی شهروندان تحت تأثیر کنشگران سودجوی قوممدار به شکاف اجتماعی در کشور کمک نمود و به ایجاد جزایر بیاعتمادی منجر گردید و در انتخابات سال ۲۰۱۴ نیز معاملات سیاسی بر محور قومیت جای معادلات سیاسی مبتنی بر توسعهیافتهگی را گرفته بود. به نظر میرسد که فرهنگ سیاسی افغانستان تحت تأثیر شکاف نسلی تحولاتی را تجربه میکند. با همهی اینها باید گفت که دموکراسی افغانستان زاییده بحران است و تا امروز نتوانسته است از این محیط بحران، جان سالم بهدر ببرَد.
انتخابات سال ۲۰۱۴ درسهای بزرگی را در تاریخ سیاستورزی کشور ثبت نمود. در این مبحث کوتاه میخواهم تا دو گفتمان سیاسی را به مقایسه بگیرم. یکی گفتمان سیاسی دکتر محمداشرف غنی و دیگر گفتمان سیاسی دکتر فرامرز تمنا.
اداره رییس جمهور ترمپ با یک رویکرد کاملاً متفاوت به افغانستان مینگرد. به نظر میرسد که دغدغه آقای ترمپ، بیشتر از اینکه پیروزی نامزد مشخصی در انتخابات افغانستان باشد، متمرکز بر کاهش هزینههای امریکا در جنگ افغانستان و به پیروزی رساندن گفتوگوهای صلح با طالبان باشد.
دکتر غنی در انتخابات سال ۲۰۱۴ از چند پایهی اساسی قدرت بهرهمند بود و آن شاخصها، جایگاه او را در میان سایر نامزدان ارجحیت میبخشید.
۱: میتودولوژی مناظره: دکتر غنی به دلیل پیشینه اکادمیک و تدریس در پوهنتونهای معتبر توانسته بود تا با بحث علمی و ارایه آمار و ارقام و آسیبشناسی مسایل مهم کشور بر رقیبان خویش برتری داشته باشد. او از طرحهای اقتصادی بزرگی حرف میزد که برای افغانها هم دغدغه محسوب میگردید و هم جذابیت داشت.
۲: مدرک تحصیلی: دکتر غنی شاید از جمله انگشتشمار نامزدانی بود که سند دکترا داشت. پشتوانه اکادمیک او نقش اساسی در برتری او در رقابتهای انتخاباتی داشت و او توانست تا از یک جایگاه برتر علمی در صحنه انتخابات ظاهر شود.
۳: پشتوانه قومی و جهانی: آقای غنی هیچ رقیب برجستهای در میان قوم پشتون نداشت و از جایگاه قومی شایستهای برخوردار بود. حامیان او را هم مجاهدین تشکیل میدادند و هم تکنوکراتها و هم شخصیتهایی که دارای سابقه چپی دانسته میشدند. اما تنها این نبود، دکتر غنی در صحنه بینالمللی نیز شخصیت گمنامی نبود، سابقه تدریس در برخی از پوهنتونهای امریکا و نامزدی او در پست سرمنشی سازمان ملل و همچنان ارتباطات او با برخی از سیاستمداران امریکایی نقش اساسی در به وجود آمدن یک اجماع در میان برخی از متحدان افغانستان در حمایت از او داشت.
۴: جوانگرا بودن: دکتر غنی سنت سیاسی تازهای در افغانستان بنیان گذاشت و آن، میدان دادن به جوانان در فضای سیاست افغانستان بود. گزینشهای او برای بسیاری از وزارتخانهها و سایر پستهای کلیدی نشان داد که او به حضور و مشارکت جوانان در حکومتداری اهمیت میدهد، هر چند بحثها و انتقادات زیادی پیرامون چگونهگی گزینش جوانان از سوی او وجود دارد.
اما این پایههای قدرت دکتر غنی در انتخابات سال ۲۰۱۴ در انتخابات سال ۲۰۱۹ شاید نتواند به برتری او کمک آنچنانی کند. اکنون دکتر غنی نه تنها در میتودولوژی مناظره حرف اول را نمیزند بلکه سایر پشتوانههای سیاسی او نیز دچار بحران اساسی گردیدهاند. اکنون حمایتهای قومی از آقای غنی به شدت کاهش یافته و از جانب دیگر بسیاری از متحدان پیشین او از موصوف رنجیدهاند و تصور حمایت قومی گسترده از او بسیار منطقی به نظر نمیرسد. حمایتهای بینالمللی از آقای غنی نیز دچار یک سلسله تغییرات ساختاری شده است. اداره رییس جمهور ترمپ با یک رویکرد کاملاً متفاوت به افغانستان مینگرد. به نظر میرسد که دغدغه آقای ترمپ، بیشتر از اینکه پیروزی نامزد مشخصی در انتخابات افغانستان باشد، متمرکز بر کاهش هزینههای امریکا در جنگ افغانستان و به پیروزی رساندن گفتوگوهای صلح با طالبان باشد.
در انتخابات پیشرو، یکی دیگر از نامزدانی که دارای یک پیشینهی اکادمیک است، فرامرز تمنا است. درونمایه گفتمان او برای افغانستان بسیار متفاوت از سایر نامزدان است. او چند پایه برجسته در سیاستورزی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
۱: میتودولوژی بحث: فرامرز تمنا دارای دو سند دکترا است و به عنوان پژوهشگر ارشد در داخل و خارج کشور یک شخصیت شناخته شده محسوب میگردد. پیشینه اکادمیک او نشان میدهد که او یک روایت اکادمیک مبتنی بر توسعهیافتهگی برای افغانستان ارایه میکند. دکتر تمنا نویسنده چندین اثر پژوهشی است که این آثار حاصل سالها تلاش علمی و عملی او در فضای سیاست افغانستان بوده است.
۲: جوان بودن: دکتر فرامرز تمنا، جوانترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری میباشد و از سوی دیگر، او دارای یک پیشینهی سیاسی است که در این ۱۸ سال شکل گرفته و نقشی از در جنگهای داخلی و فساد نداشته است. از لحاظ ویژهگیهای شخصیتی، همه کسانی که با او ملاقات داشتهاند او را یک شخصیت اخلاقمدار تعریف میکنند.
۳: نگاه معطوف به توسعهیافتهگی: تمنا به قدرت از یک منظر مشخص نگاه میکند و او به این باور است که در ۱۰۰ سال گذشته در افغانستان به جای اینکه روایت عوض شود ما راوی داستان را عوض کردهایم و این یک اشتباه میتودولوژیک بوده است. دکتر تمنا در پی این است تا حکمروایی قایم به فرد را بدل به حکمروایی قایم به سیستم کند. او، قطع پیوند میان قومیت و قدرت را یکی از شاخصهای اساسی برای گذار به سوی یک حکمروایی سیستممحور تعریف میکند.
شاخص دوم که دکتر فرامرز تمنا ارایه میکند، نهادینهشدن یک روایت بومی از توسعهیافتهگی است. او در مصاحبه اخیرش با تارنمای کشورنیوز گفت که «ما در ۱۰۰ سال گذشته نسخههای متعددی برای توسعهی افغانستان وارد کردیم، نسخهای از روسیه، نسخهای از انگلیس، نسخهای از اروپا، نسخهای از کشورهای عربی، از هند، پاکستان و ایران و در طول ۱۷ سال گذشته نسخهای از ایالات متحدهی امریکا. اما هیچ کدام از این نسخهها نتوانست که دردهای توسعهنیافتهگی افغانستان را درمان کند. ما هر سال بر سال گذشته غبطه میخوریم، این نشان میدهد که این الگوهای توسعهیافتهگی و این نسخهها، دردهای توسعهیافتهگی ما را درمان نکرد. بنا بر این، برای اولین بار یک تیم متخصص بومی، وطنی که ریشه در فرهنگ و زندهگی در همین خاک دارد، میآیند و بر اساس آخرین دستآوردهای علمی جهان یک روایت بومی و افغانی از توسعهیافتهگی ارایه میکنند. یعنی ما برای اولین بار میخواهیم که یک «نسخهی افغانی» به «درد افغانی» ارایه کنیم.»
گفتمان سیاسی تمنا بسیار روشن است، او خواهان حکمروایی توسعهمحور میباشد، نه امنیتمحور. دکتر تمنا بر این نکته تاکید میکند که در عرصه حکومتداری در افغانستان چند روایت وجود دارد که شامل روایت قومگرایی، جهاد و روایت منحرف شدهای از لیبرال دموکراسی و کثرتگرایی میباشد و به گفته او هیچ کدام این روایتها نتوانسته نسخه مناسب برای دردهای بزرگ کشور تلقی گردد.
در پایان این مبحث باید گفت که از لحاظ پیشینه اکادمیک، شباهتهای زیادی میان دکتر اشرف غنی و دکتر فرامرز تمنا وجود دارد. هر دوی آنها، دارای سند دکترا میباشند و در پوهنتون تدریس کرده و خالق چند اثر پژوهشی بودهاند، اما تفاوت در عرصه سیاستورزی و معرفتشناختی که میان آنها وجود دارد، این است که دکتر تمنا روایت بومی از توسعهیافتهگی ارایه میکند در حالی که دکتر غنی بیشتر با پیشفرضهای انتزاعی و آرمانی به قضایا نگاه میکند.
آنچه برای افغانستان اهمیت دارد این است که همه نامزدان انتخابات ریاست جمهوری با ارایه برنامههایشان بتوانند اعتماد مردم را به دست بیاورند. انتخابات به عنوان یک پروسه رقابتی نیازمند برنامه است و نامزدان باید به جای وارد کردن اتهامات و ایجاد شکافهای اجتماعی، به ارایه طرحهایشان برای گذار کشور از بحران بپردازند.