تاکتیک کثیف و غیر انسانی

انفجار پایههای انتقال برق به کابل تاکتیک بسیار کثیف و غیر انسانی است. طالبان با بدل کردن کابل به شهر تاریک قصد دارند که مردم عام را علیه نهادهای دولتی بشورانند. آنان از هر وسیلهای کار میگیرند تا مردم عام فشار جدی حس کنند و بعد این فشار را به نهادهای دولتی منتقل کنند. در «استراتژی قتل با هزار زخم» آیاسآی که در دههی هشتاد تدوین شده بود، اعمال فشار بر کابل از طریق قطع آب و برق آن تجویز شده است. بر مبنای آن استراتژی باید کابل با راهاندازی حملههای تخریبی و تروریستی در داخل شهر زیر فشار قرار گیرد و از بیرون راههای مواصلاتی و آب و برقش قطع شود، تا باشندهگان شهر علیه نهادهای دولتی بشورند و به این ترتیب نهادی به نام دولت باقی نماند. این استراتژی را طالبها هم استفاده میکنند. در برخی از موارد، سازشهای محلی و معاملههای پشت پرده سبب میشود که پایههای برق هدف قرار نگیرد، ولی استراتژی اصلی تمام نیروهای ضد نهاد دولت در افغانستان این است که کابل باید زیر فشار شدید قرار بگیرد تا به زانو درآید و از درون منفجر شود.
در این هم هیچ تردیدی نیست که ضعف مدیریت حکومت محلی بغلان و تصمیمهای غلط حکومت مرکزی سبب گسترش قلمرو طالبان در آن ولایت شد. مقامهای محلی ولایت بغلان نتوانستند همآهنگی و انسجام لازم را میان گروههای مختلف ساکن در آن ولایت به وجود بیاورند. برخی از مقامهای حکومت مرکزی هم با برخورد غیر حرفهای با مشکل بغلان و سازش با شماری از دستههای طالبان در برخی از مقاطع، قوس بحران را در آن ولایت تقویت کردند. مقامهای حکومتی باید به اشتباههایشان اعتراف کنند و به صراحت بگویند که بار دیگر به آن راه غلط نمیروند.
تاریک ماندن کابل از اثر فعالیتهای تخریبی طالبان نشاندهندهی آن است که رهبران این گروه صلح نمیخواهند. گروهی که واقعاً صلح بخواهد برای رسیدن به اهداف ایدیولوژیک و سیاسیاش روی مردم عام فشار نمیآورد. هر گروهی که صلح بخواهد و خواستار نقش مشروع سیاسی در آینده باشد، به مردم عام فشار وارد نمیکند تا به اهداف سیاسی و ایدیولوژیکش برسد. گروهی که خواستار نقش سیاسی مشروع در آینده است تلاش میکند که برای خودش وجههسازی کند. روشن است که وجههسازی با اعمال فشار به مردم عام هیچ سازگاری ندارد. گروهی که خانههای مردم را تاریک میسازد، برنامهای برای وجههسازی ندارد. آن گروه صرف به رسیدن به یک سری اهداف سیاسی و ایدیولوژیک خودش میاندیشد. این امر خود گواه آن است که طالبان طرفدار صلح و مذاکره برای پایان جنگ نیست. چگونه میتوان باور کرد که گروهی که خانههای مردم را تاریک میسازد قصد دارد که از طریق مذاکره به جنگ پایان دهد؟
ذهن رهبران طالبان و حامیان بیرونی آنان بسیار قرون وسطایی است. آنان هنوز هم غلبهی نظامی را حلال مشکلات میدانند. این گروه فکر میکند که از طریق غلبهی نظامی، فشار بر مردم و کشتن مخالفانش به اهدافی که برای خودش تعریف کرده است میرسد. آنان نمیپذیرند که افغانستان امروز خیلی متفاوت است و هیچ گروهی با استفاده از زور صاحب مشروعیت سیاسی نمیشود. طالبها به قاعدهی قدیمی و منسوخی که میگوید زور مشروعیت میآورد، باور دارند. در مانیفست آنان چیزی به نام جلب رضایت مردم وجود ندارد. اگر چنین چیزی میبود این گروه دست به تخریب پایههای برق نمیزد. کل تلاش طالبان این است که کابل و دیگر کلانشهرها را به عقب بگردانند. طالبان در زمان حاکمیت خودشان هم کابل را به یک روستا بدل کرده بودند. تاریک ساختن کابل نشان میدهد که هیچ تغییری در فکر و عمل آنان به میان نیامده است. حتا این گروه برای وجههسازی هم که شده دست از اعمال فشار بر باشندهگان کابل برنمیدارد. نهادهای حکومتی باید به منظور تثبیت مشروعیت کارکردی وزارتخانههای قوای مسلح وارد عمل شوند و نگذارند مناطقی که در آن پایههای برق قرار دارد، در اختیار نیروهای طالبان باشد.