کندز، ولایتی برای سقوط

هومن
روز شنبه نهم سنبله، سومین ورود طالبان به شهر کندز (پس از شکست رژیم این گروه) اتفاق افتاد. بار نخست در ششم میزان ۱۳۹۴، کندز برای اولین بار به دست طالبان سقوط کرد. هر چند روز شنبه نیروهای امنیتی با از دست دادن ۲۰ عضوشان، طالبان را از قسمتهایی که تصرف کرده بودند، بیرون راندند. دورتر از شهر، چندین پوسته و پایگاه اردوی ملی وجود دارد، ولی طالبان برای نزدیک شدن و یا ورود به شهر، نیاز ندارند که با آن پوستهها و پایگاهها بجنگند، کوچه بدل میکنند و وارد شهر میشوند و وقتی به شهر نزدیک میشوند، در مرکز شهر هر کسی را که بخواهند میکشند و بر میگردند.
اگر چه بیرون راندن طالبان از شهر کندز در شب یکشنبه، نشان داد که قاطعیت در برابر طالبان نسبت به گذشته تا اندازهای افزایش یافته است، ولی مسألهی اساسی این است که تنها شهرها مهم نیست. واقعیت امر این است که از میزان ۱۳۹۴ به اینسو، فقط چهار جادهی اصلی شهر کندز در اختیار دولت است و دولت کنترل دیگری بر این ولایت ندارد.
فضاهای خالی (که نه طالب وجود دارد و نه دولت) باعث رشد گروههای قاچاقبر، دزد و راهزن شده است. این فضاها به حدی باعث گسترش دزدان شده است که چندی قبل، در روز روشن، یک دکان زرگری در کنار چوک شهر کندز صاحبش کشته شد و اموالش به غارت رفت.
مأموریت نهادهای امنیتی در کندز، فقط حفظ مرکز شهر بوده است. در حالی که اگر ساحهی حاکمیت دولت وسعت داده نشود، به هیچ صورت امکان حفاظت از شهر به صورت پایدار وجود ندارد. طالبان در اطراف شهر کندز، در میان درختان، لای جویبارها، کنار جادههای قیری مرکز شهر «قابو» میدهند و هر بار که اندکی خواب و خاموشی نیروهای امنیتی را یافتند، مسلماً برای بردن چند سلاح و کشتن چند نیروی امنیتی و چند غیرنظامی مورد نظرشان به شهر وارد میشوند.
سه ولسوالی کاملاً در کنترل طالبان
از تمامی وعدههایی که برای کندز داده شده است، فقط ایجاد قول اردو برای شمالشرق عملی شده است. این وعده هم با آن که عملی شده، ولی هنوز هم تغییری در افزایش ساحهی حاکمیت دولت در این ولایت نداشته است. ولسوالیهای آقتاش، کلباد و گلتپه دفترهایشان در شهر کندز است و میتوان گفت که این دفترها، ولسوالیهای نامنهاد اند. زیرا اصل حاکمیت در ساحات این ولسوالیها را طالبان دارند.
از شمال تنها مرکز و بخشهایی از امامصاحب، از شمالغرب فقط ساختمان ولسوالی قلعهی زال (شهرک آقتپه که بازار مرکزی قلعهی زال است، در کنترل طالبان قرار دارد)، از غرب فقط مرکز ولسوالی چهاردره، از جنوب تنها بخشهایی از ولسوالی علیآباد و از شرق مرکز و قسمتهایی از ولسوالی خانآباد در کنترل دولت است. یعنی از میان نُه ولسوالی کندز، سه ولسوالی به صورت کامل در اختیار طالبان قرار دارد و از میان شش ولسوالی، بر بخشهایی از این ولسوالیها نیز طالبان حکم میرانند. ولسوالیهایی که طالبان حاکمیت دارند، از لحاظ تولیدات زراعتی بسیار حاصلخیز است.
شهر کندز در قفس طالبان
ساحات ابراهیمخیل در شرق و جنوب شهر کندز، مناطق انگورباغ و زاخیلها در غرب شهر و روستاهای کلهی گاو و کنم در شمالشرق و شمال شهر کندز، مناطقیاند که طالبان نهانگاههایی در آنها دارند و به صورت دایرهای، شهر کندز را محصور کرده و تقریباً در قفس انداختهاند. روز شنبه نیز اگر ارادهی قاطع نیروها (نسبت به گذشته) برای شکست دادن طالبان وجود نمیداشت و سران نیروهای امنیتی به این ولایت نمیرفتند، احتمال جدی دوام جنگ و سقوط کامل شهر به دست طالبان وجود داشت.
ساحاتی که نام برده شد، مناطقیاند که هم نهانگاههای طالبان را دارد و هم منابع زراعتی زیادی برای تمویل طالبان است. همچنان برگهای درختان و فصلهای سبز (بهار، تابستان و خزان)، بهترین زمینه برای فرار طالبان از چنگ طیارهها است. با افزایش حاصلات زراعتی معلوم است که طالبان نیز شمار نیروهایشان را بر حسب درآمدهایشان از منابع محلی (عشر و زکات که بیشتر شده)، افزایش دادهاند. اما در مقابل قول اردوی تازه ایجاد شده در کندز هم در حملهی اخیر توانست نشان بدهد که در برابر این افزایش قوای طالبان، توانایی دارد. این قول اردو طبق وعدهای که داده شده بود، باید پیش از سقوط دوم کندز (پیش از ۱۳۹۵) ایجاد میشد.
حامیان طالبان در کندز
طالبان در اطراف شهر کندز حامیان آزاد و چندگونه دارند. برخیها به اساس قومیت سرشان را از گریبان طالبان بیرون آوردهاند و هیچ روایت دیگری برای آنان جایگزین نشده است تا به این حمایت خونخواهانه پایان بدهند. این حامیان بعضاً ناآگاهانه و عقدهمندانه و بعضاً از منابع مشکوک تغذیه میشوند. بخش دیگر حامیان طالبان متقاضیان امتیازات دولتی هستند. بسیاری از سران سابق محلی دولتی اکنون در خانههایشان نشستهاند. بسیاری از کسانی که نمایندهگان مجلس و شوراهای ولایتی بودند، امروز دیگر در قدرت حضور ندارند.
همچنانی که همین حالا شماری از سیاستمداران و رهبران که سالها در برابر طالبان جنگیده بودند، اما امروز با دور بودن از قدرت نشان میدهند که سر پیوستن و یا همراهی با طالبان را دارند؛ سران محلی بیرون از قدرت در کندز نیز سالها پیش این نسخه را برای خودشان تجویز کردهاند. در واقع این مصداق همان ضربالمثل «من زنده جهان زنده، من مرده جهان مرده» است.
همچنان دزدان، قاچاقبران و اختطافگران که فضاهای خالی از حاکمیت را برای خودشان جایگاه امن میدانند، نیز طرفدار ادامهی وضعیت هستند. آنان در این فضاها آزادانه به قاچاق، اختطافگری و دزدی دست میزنند. دولت از هراس حضور طالبان و طالبان از هراس سرکوب شدن توسط دولت به این فضاها کمتر میروند.
این گونه مجموعهای از حمایتگران طالبان، دستبهدست هم دادهاند و قفس شهر کندز را پی هم تنگتر میکنند. به همین دلیل است که هر گاه طالبان بخواهند، به سادهگی میتوانند شاهراههای این ولایت را به روی ترافیک ببندند و یا هم از منفذهای بیشمار، به ویژه از سمت غرب، وارد شهر شوند.
دروازهی این قفس در سوی جنوب شهر است، جادهای که به میدان هوایی ختم میشود. در سقوط اول در ۱۳۹۴ و سقوط دوم کندز در ۱۳۹۵، مقامهای دولتی از همین مسیر، از قفس بیرون شدند و از میدان هوایی به جاهای مورد نظرشان رسیدند. پس از این هم اگر سقوطی در میان باشد، این سناریو ادامه خواهد یافت.
در واقع ولایت کندز با این وضعیتی که دارد، تنها تعریفی که میتوان از آن داد، «ولایتی برای سقوط» است. زیرا با شرایطی امنیتی که دارد، هر لحظه میتواند شاهد حضور طالبان در جادههای شهرش باشد.
چشمانداز آینده
اما این قفس چگونه شکل گرفت؟ چطور میشود آن را شکست؟ کندزیان چی زمانی رهایی مییابند؟
قفسی که شهر کندز نام دارد، تقریباً در زمان قوماندانی عبدالرزاق یعقوبی (۱۳۸۸) شکل گرفت. به باور همراهانش، او قوماندانی بود که شبها را در راحتی تمام با دوستانش سپری میکرد و از خوشگذرانان شمرده میشد. در واقع کمتوجهی والی آن زمان (انجنیر عمر) نیز در شکلگیری این قفس تأثیر کمی نداشت.
هنوز حصار دور کندز توسط طالبان تکمیل نشده بود که عبدالرحمن سیدخیلی فرمانده پولیس شد. سیدخیلی این حصار را شکست. سیدخیلی در روز معرفیاش به جای این که بترسد و هوایی وارد کندز شود، از مسیر زمینی وارد این ولایت شد. طالبان در مسیرش کمین زدند و برنامهی معرفیاش حداقل سه ساعت طول کشید، چون این مدت را در مرز میان بغلان و کندز جنگید و بعد به شهر کندز رسید. او با ورود مقتدرانهاش به کندز، عملاً به طالبان فهمانده بود که چی میکند.
کندز برای رهایی از چنگ مصیبت طالبان، در بخشهای نظامی به عملیاتی جامع و با اشتراک همهی اقشار این ولایت نیاز دارد. تا زمانی که بودجهی نهادها و نیروهای امنیتی تنها در روی کاغذ گزارشدهی «مصرفشده» معلوم شود، هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد. مسلماً بخشی از مشکلِ بیکاری با هزینهکردن بودجههای پولیس و ارتش (اوپراتیفی و عادی) به صورت کامل و موثر، از بین میرود.
تجربهی سیدخیلی برای کندز میتواند دوباره اجرا شود. او با وجود این که مجاهد بود و بسیاریها ممکن از وی خاطرهی خوبی نداشتند، یا هم کارنامههای بدی هم از وی نقل میشود، ولی در کار خود در فرماندهی پولیس کندز موفق بود. او تمامی بودجهی قوماندانی را صرف امنیت میکرد و همین باعث شد که حصار شهر کندز بشکند و یکبار دیگر تا آخرین نقاط گلتپه و آقتاش، حاکمیت دولت گسترده شود. تا زمانی که سیدخیلی زنده بود، حالتی شبیه سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ در کندز حاکم شده بود و هیچکس فکر نمیکرد که طالبی وجود داشته باشد. به همین خاطر بود که وقتی کشته شد، حتا دکانداران و مویسفیدان و زنان برای از دستدادنش اشک میریختند.
فرماندهی که کاریزما و مدیریت خوب داشته باشد و در کنار آن، پول نهادها را تنها برای امنیت مردم و ولایت هزینه کند، از نیازهای اساسی کندز است. همچنان ساخت روایت بدیل برای قومگرایان ناآگاه، شناسایی و سرکوب آتشاندازان داخلی با تمویل بیرونی و سرکوب قاچاقبران، دزدان و اختطافگران از نیازهای دیگر برای امنیت کندز است. واقعیت این است که شماری زیادی از پشتونها در کندز به دلیل این که از مزارعشان نیمی از دسترنجشان را طالبان میگیرند، ناخرسند اند، ولی ناگزیر اند این بها را بپردازند.
همچنان برای پایداری وضعیت، روایتسازی برای حمایت از دولت، با کاهش فساد (حداقل در بخشهای امنیتی) و زمینهسازی برای عدالت (بازگشت مردم به نهادهای قضایی دولتی به جای رفتن به نزد طالبان)، آسان است. این حالت باعث میشود که بیرونماندهگان از قدرت نیز آهستهآهسته نزد مردم بیاقتدارتر و بینفوذتر شوند و توانایی ایجاد مشکل نداشته باشند. اما پرسش اساسی این است که این ضرورتها کی درک و اجرا میکند؟ رییس اجراییای که مشاورانش را در شهر کندز کشتند یا اشرف غنی که بخش زیادی از وعدههایش را برای کندزیان عملی نکرده است؟
در پایان هم، نباید هم نادیده گرفت که حضور اسدالله خالد و مسعود اندرابی سرپرستان وزارتهای دفاع ملی و داخله، در کوتاهمدت باعث مورال قوی نیروهای امنیتی شده است.