فدایی هروی، ۹۰ سال زندهگی، ۷۴ سال سرایش

نیکخواه
فدایی هروی، لقب «شیخالشعرا» را از آن خود کرده و سالها در حوزههای مختلف شعری از عشق و عرفان تا شعر مقاومت قلم زده است. صراحت بیانش زمانی سبب شد که از کادر رهبری ادارهی محلی ولایت بادغیس با فرمان مستقیم ظاهرشاه برکنار شود و با تهدید مستقیم والی وقت آن وقت، از کار در ریاست فواید عامهی آن ولایت دست کشیده و به هرات برگردد. در جریان جنگهای داخلی به کشور ایران مهاجر شده بود و از همانجا برای انگیزه دادن به همفکرانش، حلقات شعر و شاعری را گردانندهگی میکرد. در بازهی کوتاهی هم برای مبارزه نیروهای تحت حمایت شوروی وقت سلاح برداشته و به میدان رزم رفته بود.
شاعران و اهل ادب در هرات برای براتعلی فدایی هروی، احترام ویژهای قایلاند و او را همپایه شاعران نامداری چون قاری عبدالله، غلاماحمد نوید، غلامنبی عشقری و حتا استاد خلیلالله خلیلی میدانند.
جانمایهی اصلی شعرهای او «مقاومت» و اشعاری در مدح بزرگان دین اسلام است و به سبب بیشتر از نیم قرن فعالیت ادبی برایش لقب «شیخالشعرا» را دادهاند. استاد فدایی به پاس فعالیتهای ادبی و فرهنگیاش از سوی رییس جمهوری غنی با دریافت مدال تقدیر شد و چندی پیش انجمن نظام هروی به نام او مسما گردید. او در دوران جنگ داخلی فعالیت نظامی داشت و گروهی از نیروهای مجاهدان را در نبرد با نیروهای شوروی سابق رهبری میکرد.
شعری که شهر را به هم ریخت
داخل اتاق کوچک خانهای نسبتاً قدیمی، مردی سالخورده روی بستر آرام گرفته بود. دور و برش پر بود از کتاب و کاغذهای دستنویس که از کتابها یادداشت کرده بود.
وارد اتاق که شدم، به سختی پشتش را از بالین جدا کرد، روی بستر نشست و با صدای ضعیف خوشآمد گفت. چین و چروک زیادی بر پیشانیاش نقش بسته بود و گوشهایش به سختی میشنید.
دوران کودکی و جوانیاش را روایت کرد. از نوجوانی علاقهمند شعر بوده و به گفتهی خودش نخستینبار در ۱۷ سالهگی سرودن شعر را آغاز کرده است.
پس از پایان صنف هفتم مکتب در ادارهی ارزاق هرات و سپس ریاست فواید عامهی بادغیس مشغول کار شده است.
روزگاری در بادغیس قحطی شده بود و مردم در نبود غذای کافی برای زندهماندن علف میخوردند، اما والی و مقامهای ارشد محلی بادغیس در تاریکی شب آرد را از ذخیرهگاه بیرون کرده و به خانههای خود میبردند.
استاد فدایی جریان را در شعری طنز روایت میکند و شعر در روزنامهی «اتفاق اسلام» هرات چاپ و روزنامه به کابل فرستاده میشود. حکومت مرکزی از قضیه خبردار میشود و هیأتی را برای بررسی به بادغیس میفرستد. سرانجام فرمانده پولیس، مستوفی، رییس زراعت و چند مقام ارشد محلی از وظایفشان برکنار میشوند.
ایهاالناس از اناث و ذکور
ای گروه گرسنهی رنجور
گر شکر وقف قحطسالی شد
نرخ نان گر به چرخ چالی شد
گر که انبانتان ز غله تهیست
چه غم اکنون زمان رو به بهیست
سبزه بسیار رسته غم نخوری
از گیاهان دشت کم نخوری
این شنیدم که باز در بازار
جار زد شاروالی غمخوار
بر شما مژده باد ارزانی
ماست شد پاوی چهار افغانی
پس از شکایت والی از استاد فدایی، او ولایت بادغیس و کار دولتی را ترک کرده و در دکان قنادی پدرش سرگرم کار میشود.
براتعلی فدایی، در کنار فعالیت فرهنگی، در سالهای جنگ گروهی نظامی را هم تأسیس کرد که بیشتر اعضای آن فرهنگیان و شاعران بودند. خود او نیز جنگافزار به دست گرفت و در میدانهای نبرد در جنگ علیه شوروی سابق سهم داشت.
صراحت بیان و آزادهگی
استاد فدایی بیشتر از نیم قرن سابقهی سرودن شعر دارد و صراحت بیان و آزادمنشی او زبانزد خاص و عام است.
این شاعر کهنهکار با وجود مشکلات مالی، به دربار صاحبان قدرت و ثروت تن نداده است، بلکه بسیاری از چهرههای مطرح سیاسی و مسوولان ارشد حکومتی به خانهی او میآیند. همین ویژهگیها سبب شده که شاعران و اهل ادب برایش احترام بگذارند و لقب «شیخالشعرا» را به او بدهند.
عبدالغنی نیکسیر، از شاعران پیشکسوت هراتی، به این نظر است که افراد زیادی برای آموختن فن شاعری پیش استاد فدایی زانو زده و حالا به شاعرانی نامآشنا بدل شدهاند.
کاظم کاظمی، شاعر نامدار کشور، هم با یادآوری از اشعار براتعلی فدایی هروی، باری وی را صاحب سخن عنوان کرده و شعر مقاومت را به وی منحصر دانسته بود.
حریم راز، منتخبی از آثار فریاد خون، گنج اسرار و راز سخن است، چامهها و چکامهها، راه روشن و گنج در ویرانه، مهمترین آثار او است که دو اثر راه روشن و گنج در ویرانه تا کنون چاپ نشده است.
استاد فدایی در سن ۹۱ سالهگی بازهم در برخی محافل ادبی اشتراک میکند و هنوز دست به قلم میشود و شعر میسرآید. همراهانش انجمن ادبی استاد فدایی را ایجاد کردهاند تا به این شکل از او قدردانی کنند.