تقابل ایران و امریکا به کجا میکشد؟

ایالات متحده فشار حداکثری به ایران وارد کرده است. ایالات متحده گفته است که بیشتر از ۱۰۰ هزار نظامی امریکایی را به خلیج فارس میفرستد تا با تهدید احتمالی از سوی ایران به ایالات متحده مقابلهی نظامی کنند. از نظر ایالات متحده روی آوردن ایران به تولید جنگافزار هستهای یا حملهی نظامی محدود گروههای طرفدار ایران به یکی از اهداف امریکایی، تهدید جدی است. گزارش شده است که اگر گروههای طرفدار تهران دست به حملهی نظامی به یک هدف امریکایی بزنند یا ایران برای تولید یک جنگافزار هستهای تلاش کند، نظامیان امریکایی مستقر در خلیج فارس نیروهای ایرانی را هدف حملهی نظامی قرار خواهند داد. فشار حداکثری واشنگتن به تهران با خبر اعزام ۱۰۰ هزار نیروی نظامی امریکا به خلیج فارس به اوجش رسیده است.
ایالات متحده فشارهای مالی، اقتصادی، روانی و دیپلماتیک را به صورت حداکثری به تهران وارد کرده است تا ایران خواستهای ایالات متحده را بپذیرد. خواستهای ایالات متحده از تهران ۱۲ مورد است که باری وزیر خارجهی ایالات متحده آن را توضیح داد. مهمترین این خواستها دست برداشتن ایران از برنامههای هستهای و موشکی است. خروج نظامیان ایرانی از سوریه، پایان حمایت از گروههای شبهنظامی شیعه در خاورمیانه و توقف تهدید اسراییل، از جمله خواستهای دیگر واشنگتن از تهران است.
واشنگتن گفته است که در مورد چگونهگی عملیاتی کردن این خواستها، حاضر است با تهران گفتوگو کند. گزارش شده است که واشنگتن شمارهی گوشی ترمپ را هم به تهران فرستاده است تا ایرانیها با او تماس بگیرند و زمان مذاکره را همآهنگ کنند. از این گزارش معلوم میشود که اگر تهران، به مذاکره با ایالات متحده در مورد خواستهای واشنگتن از ایران، تن دهد، کاخ سفید حاضر است که در بالاترین سطح با تهران گفتوگو کند.
امریکا با صراحت گفته است که اگر تهران خواستهای این کشور را به صورت کامل بپذیرد، نه تنها تحریمها را برخواهد داشت، بلکه در راه عادیسازی روابط ایالات متحده و ایران هم، گام میبردارد، کمکهای فنی، علمی و اقتصادی در اختیار ایران میگذارد و سفارتش را در تهران بازگشایی میکند.
از سال ۱۳۵۷ به این طرف سفارت ایالات متحده در تهران بسته است. در آن سال در ایران انقلاب شد و سلطنت جای خودش را به یک حکومت مذهبی انقلابی داد. حکومت کنونی ایران تشیع انقلابی را ایدیولوژی خودش قرار داده است. ایران علاوه بر اینکه تشیع انقلابی را به عنوان ایدیولوژی رسمی دولت یدک میکشد، مشروعیت انتخاباتی را هم قبول دارد. ریاست جمهوری، پارلمان و شورای محلی در ایران انتخابی است. تلفیق مشروعیت انتخاباتی و مشروعیت مذهبی یکی از مشخصههای نظام حاکم بر ایران است. ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ به دلایل ایدیولوژیک و استراتژیک با ایالات متحده، اسراییل، عربستان و ترکیه درافتاد.
ایران تمام نیروهای شبهنظامی شیعه را در منطقه مورد حمایت استراتژیک قرار داد و این شبهنظامیان را به کمربند امنیتی خودش بدل کرد. اسراییل و عربستان از این امر احساس خطر کردند/ میکنند. عربستان در پاسخ به این سیاست تهران و شاید برای ایجاد یک کمربند محافظتی برای خودش، دست به حمایت از گروههای شبهنظامی سلفی در منطقه زد. در بسیاری از کشورهای منطقه حتا امروز هم جنگ نیابتی میان ایران و عربستان، به صورت گرموسرد ادامه دارد.
آخرین شاه ایران که قبل از انقلاب ۱۳۵۷ بر آن کشور حاکم بود، متحد نیرومند ایالات متحده در خاورمیانه شناخته میشد. اما نظام کنونی حاکم بر ایران نه تنها که متحد امریکا نیست، بلکه دشمن ایدیولوژیک و استراتژیک ایالات متحده خودش را معرفی میکند. یک ایران مجهز با جنگافزارهای هستهای برای ایالات متحده قابل قبول نیست. تمامی گروههای شیعهمذهب متحد تهران، خودشان را دشمنان ایالات متحده میدانند. اولین حملهی انتحاری به نظامیان امریکایی را هم همین گروهها در دههی ۸۰ میلادی در لبنان انجام دادند. به همین دلیل است که از یک ایران مجهز به جنگافزارهای هستهای ایالات متحده احساس خطر میکند.
اوباما در زمان حاکمیتش روش متفاوت با ترمپ دربارهی ایران داشت. اوباما به یک توافق هستهای با تهران رسید که بر اساس آن، تهران فعالیتهای هستهای خود را محدود میکند و در مقابل واشنگتن تحریمها را علیه ایران برمیدارد. از این توافق نیروهای دستراستی در امریکا و متحدان واشنگتن در خاورمیانه از جمله عربستان و اسراییل راضی نبودند. با به قدرت رسیدن ترمپ و افزایش نقش نیروهای دستراستی در دستگاه دولت امریکا و نفوذگذاری اسراییل و عربستان، ترمپ از توافق هستهای زمان اوباما با تهران خارج شد و روش جدید در پیش گرفت. روش جدیدی که مورد تایید متحدان امریکا در خاورمیانه نیز است، اعمال فشار حداکثری به تهران به منظور کشاندن پای ایران به مذاکرهی مجدد با واشنگتن میباشد.
برخی از مقامهای امریکایی از ضرورت تغییر رژیم در ایران صحبت میکنند، ولی روشن است که این سخنان بیشتر رجزخوانی است تا برنامهی واقعی. ایالات متحده میداند که برنامهی تغییر رژیم در ایران ناکام میماند. همین حالا در ایران نه شورشگری است و نه یک جنبش انقلابی مخالف نظام در خیابانها حضور دارد. از سال ۱۳۵۷ به اینسو، نیروهای نظامی ایران، به رهبری دولت و فادار اند و دست به کودتای نظامی نزدهاند و بسیار بعید است که در آینده دست به کودتا بزنند. جنبش سبز سال ۱۳۸۸ به رهبری میرحسین موسوی و مهدی کروبی و جنبش اصلاحات به رهبری محمدخاتمی رییسجمهور پیشین هم طرفدار براندازی قهری نیستند. آنان بیشتر به یک تحول آرام، خودجوش فکر میکنند. این جنبشها میخواهند از طریق اصلاحات یک تحول خودجوش و آرام در ساختار قدرت در ایران صورت بگیرد و حکومت بیشتر دمکراتیک شود. بنا بر این در جایی که نه شورشگری باشد، نه انقلاب، نه کودتا، برنامهی تغییر رژیم کار نمیدهد.
درست است که مخالفان نظام حاکم بر ایران در خارج از این کشور فعالاند، ولی این مخالفان هیچ ربطی با اوضاع داخل ایران ندارند و نمیتوانند نقش متحد امریکا را در براندازی نظام حاکم بر ایران به عهده بگیرند. باور بسیاریها این است که اگر جنگی هم بین امریکا و ایران در شرایط کنونی در بگیرد، محدود خواهد بود و امریکا به چند ضربهی کاری بسنده خواهد کرد.
هدف اصلی و اعلامی فشارهای اقتصادی، سیاسی، روانی و حتا فشارهای نامتعارف امریکا علیه تهران، کشاندن پای رهبران ایران به مذاکره با امریکا برای پذیرش همان ۱۲ خواست واشنگتن از تهران است. اگر تهران به آن ۱۲ خواست در جریان یک مذاکره تن دهد، ایران از یک کشور مخالف و دشمن امریکا بدل به کشور دوست و متحد امریکا خواهد شد. اما اگر ایران به این خواستهای امریکا تن ندهد، ایالات متحده هم فشارها را در سطح کنونی حفظ خواهد کرد. حتماً محاسبهی ایالات متحده این است که اگر ایران به مذاکره هم حاضر نشود، زیر فشار تحریمها، تضعیف میشود و متحدان امریکا در منطقه احساس امنیت بیشتری میکنند. حتماً هیأت حاکمهی ایران هم منتظر است تا انتخابات سال ۲۰۲۰ امریکا برگزار شود و ترمپ جای خودش را به یک شخص دیگر بدهد. اما اگر این اتفاق نیافتد روشن نیست که تهران زیر فشار تحریمها چه موضع میگیرد.