کاکتوس و حکمتیار

محمدناصر صدیقی
شام پنجشنبه هفتهی گذشته آقای گلبدین حکمتیار در برنامه کاکتوس شبکهی تلویزیونی «۱» اشتراک کرده بود و چنانکه ترتیب برنامه حکم میکرد زندهگیاش را در یک روایت غیر سیاسی با اشتراککنندهگان و بینندهگان برنامه در میان گذاشت. از آنجایی که من این برنامه را گاهگاهی تماشا میکنم، با اعتماد کامل میتوانم بگویم که این نخستین باری است که مهمان و نام برنامه با هم تطابق کامل داشتند. «کاکتوس» یک واژه لاتین است و به نباتات کرویشکلی اطلاق میگردد که دارای هویت مشخص نیست، از صحبتهای آقای حکمتیار نیز میتوان فرض کرد که او دچار تناقض و اختلال شخصیت چندگانه است که نمیتوان به سادهگی هویتش را مشخص کرد.
برای اثبات این فرضیه که «آقای حکمتیار دچار تناقص و چندگانهگی شخصیتی میباشد» به چند موضوعی که او خود به آن در برنامه کاکتوس اعتراف کرد، میپردازم و حکایتهای وی از زندهگیاش را کنار هم قرار داده و تلاش میکنم تشخیص بدهم که چطور بعضی چیزهایی را که آقای حکمتیار بیان میکند، از ارزش و اثر بعضی گفتههای دیگر وی در همین برنامه میکاهد.
اما در نخست، باید اعتراف کنم که آقای حکمتیار یک رهبر طبیعی و شخصیت فوقالعاده تآثیرگذار است، زیرا با حضور وی نه نظم جایگاه برنامهی کاکتوس مثل سابق بود و نه ترتیب برنامه مانند برنامههای قبلی. میزبان و گرداننده برنامه نیز خلاف آنچه در برنامههای قبلی انجام مییافت، کمتر سوال میپرسید و هنگامی که سوال هم میکرد خیلی سطحی، متعارف و محدود برخورد داشت و فرصت یک محاکمهی مردمی را با طرح پرسشهای دقیق و چالشبرانگیر از دست داد.
در قسمتی از برنامه و زمانی که آقای حکمتیار از آوان کودکیاش حکایت میکند خود را یک کودک معمولی تعریف کرده و ویژهگیهای متمایزی را که شخصیت و زندهگی پسا-کودکی او را پیشتاب کند، اذعان نمیکند. او همچنان خود را یک شخص نرمخو و مهربان توصیف کرده و هرگونه خشونتورزی با افراد دیگر، به ویژه اعضای خانوادهاش، را رد مینماید. این نکتهی جالبی است، زیرا برای مردمی که از آدرس حزب اسلامی به رهبری وی، به ویژه مردم کابل، در جریان جنگهای داخلی آسیبهای جانی و مالی فراموشناشدنی دیدهاند سوال جدی ایجاد میکند. چطور میشود شخصی که اعضای خانوادهاش را، حتا برای تأدیب، سیلی نزده است، دستور کشتار مردم عام را بدهد و زندهگی افراد بیگناه را به جهنم بدل سازد.
نکتهی دیگری که آقای حکمتیار به آن اشاره میکند نظم و انسجام درونحزبی در حزب اسلامی افغانستان است و احترام به قیادت آن حزب. سوال دیگر اینجا است که اگر در رأس یک حزب «مقتدر و منسجم»، آنچنان که آقای حکمتیار اذعان میکند، یک شخص نرمخو و مهربان قرار داشته باشد، چگونه اعضای آن میتوانند به رفتارهای بیرحمانه و جنایات بینظیر متوسل گردند. کافی است آقای حکمتیار پیشینهی عملکردهای زرداد فریادی، یکی از فرماندهان حزب اسلامی در دوران جنگهای داخلی، را مطالعه کند و سپس خود قضاوت کند که آیا به راستی او حزبش را با همان انسجام و احترام به قیادت رهبری توانسته است.
مهربانی و بیرحمی در یک شخص در کنار هم قرار گرفته نمیتوانند، درست همانطوری که روشنی و تاریکی در یک زمان و مکان نمیتواند حکمفرما شود. این یک تناقض محض است که در صحبتهای آقای حکمتیار یافتم.
در ادامه و هنگامی که آقای حکمتیار از دوران مبارزه در دانشگاه کابل و سپس علیه شوروی سابق حکایت میکند، از در صدر فهرست بودن افرادی که مورد پیگرد بودند، ابراز خرسندی میکند و به آن میبالد. صرف نظر از اینکه خاستگاه مبارزهی آقای حکمتیار چه بوده، مورد پیگرد بودن به این معنا است که یک شخص در داخل یک نظام و در چوکات قوانین نافذه مرتکب جرم و جنایتی شده باشد. نکتهی قابل عطف اینجا است که آقای حکمتیار فعالیتهایش در دانشگاه کابل را بیش از حد سادهسازی نموده و از رویدادهای مهمی چون به قتل رسیدن سیدال یک تن از اعضای شعلهی جاوید توسط اعضای نهضت جوانان مسلمان و قرار گفتهها به دستور شخص آقای حکمتیار هیچ سخن نمیگوید.
تا این دم، گردانندهی برنامه به گفتههای آقای حکمتیار مهر (تاپه) کچالو گذاشته و بدون این که ادعاهای وی را موشکافی کرده و حقیقتیابی کند، همچنان به کاستن از کشِش و اهمیت برنامه ادامه میدهد.
این رویکرد گرداننده حتا کاربران صفحات اجتماعی را بر آن داشت تا پرسشهایی را که میبایست او با آقای حکمتیار مطرح میکرد خود مطرح کنند. مثلاً یکی از کاربران فیسبوک در واکنش به این برنامه نوشت: «میزبان در برنامهی فوق از مهمان در مورد آثارش که در پسزمینهی برنامه انبار شده بود و تعدادش به یکصد و چند [جلد] میرسید، صرف نظر از محتوایش، نپرسید که چطور توانسته در مدتی که در [فهرست] سیاه قرار داشت و تحت پیگرد مخوفترین سازمانهای استخباراتی جهان بود، با خیال راحت این همه تولید دانش کند.»
کاربران فیسبوک همچنان با انتقاد از عملکرد گردانندهی برنامه، پرسش دیگری را نیز مطرح کرده اند که باید از آقای حکمتیار پرسیده میشد «آیا هنوز هم به تفکیک زبان دری و فارسی باورمند است، یا خیر. اگر بلی، میبایست پرسید که لطف نموده یک جمله به فارسی و یکی به دری گویید تا بینیم که نیاز به مترجمی داریم، یا خیر.»
آقای حکمتیار همچنان از رفتار نیکویش با خبرنگاران، به ویژه آنانی که با وی مصاحبه کردهاند، سخن میگوید. اما او به قتل بیرحمانهی میرویس جلیل خبرنگار بیبیسی در منطقه تحت تسلط حزب اسلامی و پس از مصاحبه با آقای حکمتیار در سال ۱۳۷۳ حتا اشاره هم نمیکند. اینجا است که میتوان توجیه کرد چرا گرداننده برنامه کاکتوس خیلی جسارت به خرج نداد و چرا خود را از قرار گرفتن در فهرست سیاه کسی که خود تمام عمر در فهرست سیاه بوده است، نجات داد. آقای حکمتیار شاید توانسته باشد خود را از چنگ سازمانهایی که مورد پیگرد آن قرار داشت نجات دهد، اما کسانی که در فهرست سیاه آقای حکمتیار قرار داشتند، حتا بخت با آنها یاری نکرده است و گردانندهی برنامه کاکتوس از این موضوع آگاه به نظر میرسید.
در قسمت دیگری از برنامه، آقای حکمتیار از ارتباطات و فعالیتهایش در بیرون از افغانستان حکایت میکند و در وصف عمر البشیر، سیاستمدار و رییس جمهور پیشین سودان، میگوید که وی یک «شخص مصمم، آگاه و متعهد به اسلام» است. هرچند در قسمتی از برنامه، آقای حکمتیار تنفر و بیمیلیاش را نسبت به «دیکتاتور»ها ابراز میدارد، اما وی از پذیرفتن این که عمر البشیر در زمان اقتدارش یک دیکتاتور تمامعیار بود که از سال ۱۹۸۹ تا اواخر حمل امسال [که با گسترش اعتراضات مردمی، توسط ارتش برکنار شد]، قدرت سیاسی در کشور سودان را در انحصار خود قرار داده بود، امتناع میورزد.
افزون بر این، آقای حکمتیار در مورد ملاقاتهایش با صدامحسین، رییس جمهور و «دیکتاتور» سابق عراق، با رضایت حرف میزند و از گفتههای وی چنین میتوان برداشت که گویا جنایات آقای صدام حسین در جنگ ایران-عراق را توجیه میکند. او در مورد این که صدام حسین، در کنار همه چیزهایی که بوده، یک دیکتاتور مستبد و آدمکش بیرحم نیز بوده، حرفی به زبان نمیآورد.
در پایان باید این را پذیرفت که کاوشِ شخصیتی آقای حکمتیار مستلزم تحقیقات علمی و روشمندانهی روانشناختی و همچنان تحلیل عملکردهای وی در حریم خصوصی و میدان مبارزه میباشد. اما اشتراک او در چنین برنامهها به مردم افغانستان این فرصت را میدهد که پهلوهای مرموز و تناقضات شخصیتیاش را خود به چشم سر دیده و با گوش خود بشنوند و در روشنی آن هویت فردی و اجتماعی وی را تعریف کنند.