اعلامیهی جرگهی مشورتی؛ تقویت روایت غنی

از این به بعد محمداشرف غنی میتواند به فیصلهی جرگهی مشورتی کابل هم در بحث با بازیگران داخلی و خارجی استدلال کند. آقای غنی که تا حال از مواضعش کوتاه نیامده است، بعد از این فیصلهی جرگهی مشورتی ماه ثور کابل را مبنای دفاع از روایت خودش قرار خواهد داد. اگر انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود، روایت محوری کمپین آقای غنی هم حفاظت از افغانستان در برابر یک توافق صلح ناپایدار خواهد بود و به فیصلههای جرگهی مشورتی ماه ثور هم استناد خواهد کرد.
جرگهی مشورتیای که ارگ برگزار کرده بود، آن طوری که محمداشرف غنی و متحدان سیاسیاش میخواستند، به پایان میرسید. در جرگه فیصله شد که حکومت باید دست باز در تعیین هیأت ملی برای مذاکره با طالبان داشته باشد و قانون اساسی افغانستان به هیچ وجه در روند حل سیاسی نادیده گرفته نشود. معنای ضمنی این موضوع این است که در روند حل سیاسی، قانون اساسی افغانستان باید ابطال نشود و چیزی به اسم حکومت سرپرست به میان نیاید. این همان چیزی که بود که آقای غنی از جرگهی مشورتی انتظار داشت. روشن است که گمانهزنیهای مخالفان سیاسی ارگ مثل سخنرانی کمپینی محمداشرف غنی در جرگه یا تمدید مهلت حکومت، مبنای منطقی نداشت و به وقوع نپیوست، اما محمداشرف غنی روایت محوری کمپین خودش را هم در سخنرانی آغازین این جرگه و در پایان آن توضیح داد.
از سپتامبر سال گذشتهی میلادی آمادهگیها برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مذاکرهی امریکا با طالبان آغاز شد. محمداشرف غنی یک روایت محوری برای کمپین خودش ساخت و آن حفاظت از افغانستان در برابر یک توافق بد و ناپایدار صلح است. آقای غنی پیوسته بر این موضوع تأکید میکند. او همیشه میگوید که توافق صلحی را که از آن بوی خون میآید، هرگز نمیپذیرد. به نظرآقای غنی، توافق صلح خوب و پایدار توافقی است که حکومت در مذاکره و شکلدهی آن نقش مهم داشته باشد. از نظر آقای غنی اگر حکومت در روند حل سیاسی جنگ و توافق نهایی آن نقش اساسی داشته باشد، صلح پایدار به دست میآید و نه در غیر آن. یک تحلیل تاریخی و ارزیابیهای آماری و کتابخانهای، ایشان را به این نتیجه رسانده است. آقای غنی در پژوهشی که در سال ۲۰۰۷ همراه کلهر لارکهارت امریکایی انجام داده بود، حدود ۱۷ توافقنامهی صلح را در کشورهای گوناگون مطالعه کرده است. او از همین مطالبات و پژوهش برای تدوین برنامهی پایان جنگ حکومت که در نشست ژنیو در ماه قوس سال گذشته ارایه کرد، نیز استفاده کرده است. او به لحاظ نظری میداند که چند توافقنامهی صلح در کدام کشورها و در چه زمانی به شکست انجامیده است.
مبنای دیگر که در تدوین روایت آقای غنی نقش داشته است، تجربهی تاریخی است. داکتر نجیب پس از سپتامبر سال ۱۹۹۱ قبول کرد که براساس طرح بینین سیوان، نماینده ویژه دبیر کل وقت سازمان ملل متحد، برای ادارهی موقت غیرجانبدار طرح دهد و نظم مبتنی بر قانون اساسی آن زمان را لغو کند. داکتر نجیب پس از ماهها مذاکره با بینین سیوان و تیم او، در هجدهی مارچ سال ۱۹۹۲ در یک سخنرانی عمومی اعلام کرد که حاضر است به سود یک ادارهی موقت غیرجانبدار کنار برود، اما حوادث به گونهای مسیر یافت که نجیب دیگر قدرت اجرایی نداشت تا آن را به کسی بسپارد. او در ۱۷ اپریل سال ۱۹۹۲ تلاش کرد که از راه فرودگاه کابل به کمک بینین سیوان از کشور خارج شود، اما نتوانست. در آن زمان فرودگاه در اختیار نیروهای جنرال دوستم قرار گرفته بود که به داکتر نجیب وفادار نبودند. داکتر نجیب قبل از تلاش برای خروج از کابل، هم خودش از مقام ریاست جمهوری استعفا داده بود و هم معاونان ریاست جمهوری را برکنار کرده بود تا قدرت به آنان انتقال نکند. به همین دلیل بود که در کنار نابهسامانیهای نظامی، خلاء قدرت یا به تعبیر دیگر بحران قانون اساسی نیز به میان آمد. اوضاع به گونهای رقم خورد که بینین سیوان به رغم کنارهگیری نجیب و نظم مبتنی بر قانون اساسی وقت، نتوانست ادارهی موقت غیرجانبدار را شکل بدهد. در آن زمان رهبران تنظیمها در پشاور روی یک نقشهی راه توافق کردند، اما آن نقشه عملی نشد و مرحلهی دیگر جنگ آغاز یافت. شاید همین تجربهی تاریخی را هم آقای غنی در نظر دارد. او باری گفت که داکتر نجیب تضمینهای بینالمللی دریافت نکرده بود. داکتر غنی به تلویح گفت که سیوان، نجیب را فریب داده بود و همین پروژهی استوار بر فریب سیوان، جنگهای دههی هفتاد کابل را کلید زد.
این تجربهی تاریخی شاید این باور را در ذهن آقای غنی تقویت بخشیده است که تن دادن به راههایی که براساس آن قانون اساسی کنار گذاشته میشود، در نهایت نتیجهی مثبت ندارد. تردیدی نیست که آقای غنی بقای سیاسی خود و متحدان سیاسیاش را هم در نظر دارد.
از این به بعد محمداشرف غنی میتواند به فیصلهی جرگهی مشورتی کابل هم در بحث با بازیگران داخلی و خارجی استدلال کند. آقای غنی که تا حال از مواضعش کوتاه نیامده است، بعد از این فیصلهی جرگهی مشورتی ماه ثور کابل را مبنای دفاع از روایت خودش قرار خواهد داد. اگر انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود، روایت محوری کمپین آقای غنی هم حفاظت از افغانستان در برابر یک توافق صلح ناپایدار خواهد بود و به فیصلههای جرگهی مشورتی ماه ثور هم استناد خواهد کرد.
البته در جرگهی مشورتی صلح تلاش شد تا اختلافهای آقای غنی با داکتر خلیلزاد و دیگر دیپلماتهای امریکایی که تلاشهای حل سیاسی جنگ افغانستان را مدیریت میکنند، رو نشود. ولی روشن است که اختلافها هنوز پابرجا است. برای ایالات متحده در حال حاضر مهم حل سیاسی جنگ افغانستان است. آقای خلیلزاد بر آتشبس، گفتوگوهای میانافغانستانی و حل سیاسی جنگ تأکید دارد. کارشیوهی حل سیاسی، برای واشنگتن زیاد مهم نیست. واشنگتن میخواهد که هرچه زودتر روندی آغاز شود که در پایان به حل سیاسی جنگ منجر شود؛ اما آقای غنی کارشیوهای را که برمبنای آن نظم مبتنی بر قانون اساسی موجود ملغا شود، قبول ندارد. او مذاکرهای میخواهد که علاوه بر احزاب، شخصیتهای سیاسی و فعالان جامعهی مدنی، حکومت هم در آن نقش محوری داشته باشد و شخص خودش به نحوی آن را رهبری کند. جرگهی مشورتی ماه ثور کابل هم به آقای غنی مجوز داده است تا روی این موضعش بیایستد. روشن است که مخالفان سیاسی آقای غنی و نامزدان دیگر انتخابات ریاست جمهوری، نمیخواهند که تیم ارگ در موقعیت نیرومند قرار داشته باشد. آنان حتماً در روزهای آینده موضعگیری خواهند داشت. ولی یک چیز روشن است و آن اینکه محمداشرف غنی از شش ماه این طرف که بحث مذاکره با طالبان داغ شده است، هیچ تغییری در موضع خود نیاورده است. او بر موضع خودش ایستاده است. تنها تغییری که در کمپ سیاسی محمداشرف غنی آمده است، این است که او حالا متحدان سرسختسر دیگر نیز یافته است. امرالله صالح و عبدربالرسول سیاف از حوزهی مقاومت ضد طالبان، متحدان جدید محمداشرفغنیاند.