تبعات ملی و منطقهای قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست سازمانهای تروریستی امریکا

- شریف حضوری، دانشجوی دکترای دیپلماسی و خلع سلاح
به تاریخ ۸ اپریل
۲۰۱۹ و در یک اقدام پیشبینی نشده، رییسجمهور امریکا، سپاه پاسداران ایران را
سازمان تروریستی اعلام کرد و آن را در لیست سازمانهای تروریستی خارجی FTO قرار داد. این
اولین بار است که حکومت ایالات متحده، یک سازمان نظامی رسمی-دولتی، کشوری را به
عنوان گروه تروریستی قلمداد میکند. امریکا ادعا دارد که سپاه پاسداران، با
اقدامات خرابکارانهاش امنیت کشورهای منطقه از جمله خاورمیانه و حوزهی خلیج فارس
را با خطر مواجه کرده است. به زعم امریکاییها ضروری بود تا هر چه سریعتر جلوی آن
گرفته میشد. متعاقب ترویست خواندهشدن این سازمان، دولت امریکا همچنان اعلام کرده
است که «چنانچه شهروندان امریکا با سپاه
مبادله اقتصادی انجام دهند، علاوه بر وضع تحریم علیه آنها، با مجازات ۲۰ سال
زندان نیز مواجه خواهند شد. چنانچه این عمل توسط شهروندان خارجی انجام پذیرد، به
اضافهی وضع تحریمها، از ورود آنها به خاک امریکا جلوگیری میشود و از مبادلات
اقتصادی با جانب امریکایی نیز محروم خواهند شد.» در این مقاله سعی مینماییم ابعاد
این امر و نیز پیامدهای احتمالی آن را به بحث و بررسی بگیریم.
سازمان سپاه پاسداران
و نقش آن در بدنهی نظام جمهوری اسلامی
سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی، به دستور بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیتالله خمینی، درست در نخستین
روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل شد. از همان اوایل، نیروی تازهتشکیلیافتهی
سپاه یک سازمان نظامی-عقیدتی محسوب میشد که با هدف دفاع و صیانت از انقلاب نوپای
ایران به وجود آمده بود. در ابتدا، فعالیت نظامی سپاه بیشتر به مقابله با
دشمنان و بدخواهان داخلی جمهوری اسلامی، مانند احزاب چپ مارکسیستی و مجاهدین خلق
متمرکز بود و به همین دلیل در آغاز انقلاب اسلامی، به عنوان بازوی نیرومند در
سرکوب گروههای مسلح مخالف نظام جمهوری اسلامی عمل میکرد. اما بعدها، تشکیلاتش طویلتر و عریضتر
گشت و اکنون همانند یک ارتش، دارای نیروی سهگانهی زمینی، هوایی و دریایی میباشد
که بازوی استخباراتی داخلی و خارجی بهویژه سپاه قدس به رهبری قاسم سلیمانی را نیز
باید به آن افزود. امروزه سپاه، یکی از سازمانهای بسیار قدرتمند و نیز یکی از
بدنههای اصلی نظام جمهوری اسلامی بهحساب میآید که هم در کارهای سیاسی و هم در
امور اقتصادی و فرهنگی مشغول فعالیت است. قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا مربوط به
سپاه، بزرگترین پروژههای عمرانی و زیربنایی ایران را در انحصار دارد و شاخهی برون
مرزی استخباراتی-عملیاتی سپاه پاسداران یا همان سپاه قدس، سیاست امنیتی- خارجی
ایران را در بسیاری از مناطق بهویژه خاورمیانه تعیین و اجرایی میکند. اوج تاثیرگذاری
سپاه در سیاست خارجی ایران را در آخرین استعفای وزیر خارجه آن کشور میتوان دید.
اعتراض آقای ظریف زمانی بالا گرفت که بدون اطلاع وزارت خارجه ایران و با هماهنگی
سردار قاسم سلیمانی، سفر بشار اسد، رییسجمهور سوریه به تهران برنامهریزی و
اجرایی شد.
تروریست خواندن سپاه
یعنی مقدمهچینی برای حملهی نظامی به ایران؟
احتمال جنگ و درگیری
میان ارتش امریکا و نیروی سپاه خیلی محتمل به نظر نمیرسد. اعلام کردن گروه و
سازمانی به عنوان تروریست از جانب امریکا به معنی اعلان جنگ بر ضد آن نیست. در
لیست «سازمانهای تروریستی خارجی» یا FTO تقریبا هفتاد گروه به ثبت رسیده است و تا اکنون
دیده شده است که به جز داعش، القاعده و طالبان که امریکا بر ضد آنها عملیات نظامی
انجام داده، مابقی را مانند حزبالله و یا حماس به اعمال تحریمها بسنده کرده
است. اقدام مسلحانه علیه نیروهای مسلح امریکا پیش شرطی است که واشنگتن را وادار
میسازد تا آن گروه و سازمان را دشمن حربی تعریف کند. در این صورت اقدام نظامی
علیه آنان به یک امر ضروری مبدل خواهد شد. با این حساب، مادامی که جمهوری اسلامی و
سپاه، اقدام به عملیات نظامی علیه نظامیان امریکایی نکند، طبیعی هست که امریکا بر
اعمال تحریم بر ضد سپاه بسنده خواهد کرد و باالعکس. از قراین و شواهد بر میآید که
ایران بهانهی جنگ را بهدست امریکا و شرکای امریکاییاش مانند اسرائیل و عربستان
نخواهد داد. تهران حداکثر تلاشش این خواهد بود تا از مهلکهی جنگ و درگیری دوری
کند. در راستای همین سیاست واکنشی نسبتا نرم، جمهوری اسلامی، صرف به اقدام متقابل
دست زده است و فرماندهی مرکزی امریکا (سنتکام) را به لیست تروریستم خود اضافه
کرده است. این تصمیم توسط شورای عالی امنیت ملی ایران صورت گرفته و مجلس شورای
اسلامی، همانند کنگرهی امریکا هنوز اقدامی را از خود نشان نداده است. با اینکه
در روزهای نخست اعلام امریکا، تهران تهدیدهایی را متوجه واشنگتن کرد، اما بعدا تب
تهدید ایران فروکش کرد و جای خود را به اقدام با توجه به شرایط و زمان داد.
البته احتمال درگیری
را نمیتوان در حد صفر در نظر گرفت. چنانچه درگیری میان ایران و امریکا صورت گیرد،
بیشتر از نوع جنگ نیابتی و با استفاده از نیروهای تابع بومی یا همان نیروهای مزدور
خواهد بود. مهمترین مناطقی که احتمال درگیری میان ایران و امریکا در آن وجود دارد
سه منطقهی خلیج فارس، عراق و افغانستان خواهد بود. یک، در منطقهی خلیج فارس
نیروهای نظامی دو طرف حضور فیزیکی دارند و به صورت شبانهروزی مشغول گشتزنی
هستند. در صورت ایجاد سوءظن، این نیروها بر روی هم آتش خواهند گشود و چنانچه در
اسرع وقت مهار نگردد، مقدمهای برای اقدام نظامی علیه ایران خواهد بود. دو، به
دلیل حضور فعال سپاه قدس در خاک عراق و نیز داشتن نیروهای سرسپردهی بومی مانند
حشدالشعبی و سپاه بدر، احتمال عملیات از جانب نیروهای وفادار به ایران بر ضد
منافع امریکا را در خاک آن کشور افزایش میدهد. سه، به این مناطق افغانستان را نیز
باید افزود. ایران به دلیل نفوذ و ارتباطی که با گروه طالبان بهویژه در مناطق
جنوب غرب دارد، میتواند با افزایش کمکهای مالی-تسلیحاتی به آنها و فراهمآوری
نقشهی راه، تهدیدهای بالقوهای را متوجه نیروهای امریکایی سازد. در نتیجه میتوان
گفت که احتمال درگیری میان نیروهای رسمی دو طرف ضعیف به نظر میرسد اما صدمه وارد
کردن به منافع همدیگر با استفاده از نیروهای مزدور و جنگ نیابتی دور از انتظار
نخواهد بود.
بازدارندگیهایی که
ایران در اختیار دارد
یک: با اینکه امریکا
غیرمسئولانه و بدون در نظر گرفتن جوانب حقوق بینالمللی، از برجام خارج شد، اما
ایران به دلایل امنیتی هنوز بر مفاد این توافقنامه پایبند باقی مانده است. علاوه
برآن، ایران تا به حال با آژانس انرژی
هستهای، همکاری قابل قبولی داشته و آژانس نیز در گزارشات خود تخطی از ایران را ثبت
نکرده است. این امر توانسته ایران را در مواجه با بازیگران بینالملل و در پیشگاه
افکار عمومی جهان یک دولت نسبتا مسئول و پیرو کنوانسیونهای جهانی جلوه دهد که کار
را برای اقدام نظامی علیه ایران برای امریکاییها وشرکای منطقهای آن مشکل کرده
است. نویسنده این بازدارندگی را از نوع ضعیف اما مهم تفسیر میکند.
دو: با اینکه ایران نتواست به سلاح
اتمی دست یابد و قبل از رسیدن، جامعهی جهانی از آن جلوگیری کرد، اما توان موشکی
ایران عامل مهم دیگری از بازدارندگی ایران محسوب میشود. توان موشکی ایران را به
انواع ذیل میتوان تقسیم کرد: ۱) موشکهای بالستیک دور برد، مانند شهاب ۴ و سجیل.
۲) موشکهای بالستیک میانبرد مانند شهاب ۳، فجر ۳ و قدر ۱۱۰. ۳) موشکهای بالستیک
کوتاهبرد مانند شهابیک، شهابدو و فاتح ۱۱۰. به عنوان نمونه موشک شهاب ۴، با برد
بیش از ۵۰۰۰ کیلومتر، میتواند تمام اهداف شرکای امریکا را در منطقه هدف قرار دهد.
با اینکه توان موشکی میانبرد قدر ۱۱۰ هنوز از سوی کارشناسان بینالمللی تایید
نشده است، اما مقامات نظامی ایران، برد این موشک را ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ کیلومتر عنوان
کردهاند که قادر است دورترین نقطه در اروپا و نیمی از خاک آسیا را در تیررس خود
داشته باشد. همین امر باعث شده است تا اسرائیل که سوابق بمباردهای استراتژیک را در
کارنامهی خود دارد، نتواند بر ضد اهدافی در ایران اقدام نظامی انجام دهد. گفتنی است
که اسرائیل در جون ۱۹۸۱ و به صورت تقریبا همزمان توانست تاسیسات هستهای معمرالقذافی
و صدامحسین را در لیبی و عراق به صورت موفقانه منهدم کند. این نوع از بازدارندگی
را نویسنده قوی و تاثیرگذار تفسیر میکند.
سه: نیروهای نظامی
بومی طرفدار ایران در منطقه و در مجاورت با شرکای استراتژیک منطقهای امریکا مانند
اسرائیل و عربستان بازدارندگی دیگریست که اقدام نظامی علیه ایران را مشکل میکند.
در طی سالهای متمادی و در جریان ناآرامیهای بعد از بهار عربی، ایران توانسته است
با استفاده از شاخهی برونمرزی سپاه، به فرماندهی قاسم سلیمانی، گروههای شبه
نظامی زیادی را در منطقه سازماندهی و آموزش دهد. حزبالله لبنان در مرز اسرائیل،
سازمان بدر در عراق، انصارالله در یمن و در همسایگی عربستان سعودی و کشورهای
رقیب ایران در خلیج فارس و نیز حضور رسمی نظامی ایران در خاک سوریه، کار را برای امریکاییها
مشکل و به شدت پیچیده کرده است. با اینکه رهبران افراطی و جنگطلب مخالف ایران
مانند بنیامین نتانیاهو، بار دیگر زمام امور را در اسرائیل به عهده خواهد گرفت و
محمد بن سلمان قدرت را از پدرش بهزودی به ارث خواهد برد، اما بعید به نظر میرسد
تا این رهبران بتوانند نظامیان و رهبری امریکا را متقاعدکنند تا علیه ایران دست به
اسلحه ببرند. فرا رسیدن انتخابات در امریکا را باید به این فاکتورها افزود. درحالیکه
جنگ افغانستان وارد نزدهمین سال خود میشود و مالیاتدهندگان امریکا از آن به شدت
عاصی هستند، بعید است که دونالد ترمپ، بار دیگر امریکا را در جنگی درگیر کند که
پایانش معلوم نیست.
تبعات جنگ سرد کنونی
میان ایران و امریکا برای کشورهای منطقه و ایران
بدون شک در پی هر
مناقشهای، این کشورهای همسایهاند که از متضرران اصلی خواهند بود. به دلیل حضور
نیروهای امریکایی در این سرزمینها، نقش دو کشور عراق و افغانستان به عنوان همسایههای
ایران برجستهتر میباشند. چنانچه امریکا و ایران بخواهند با استفاده از نیروهای
نیابتی، رویارویی لفظی خود را به درگیری نظامی مبدل سازند، محتملترین میدانهای
نبرد، قلمرو عراق و افغانستان خواهند بود. مقامات عراقی چنین خطری را زودتر از
همتایان افغانیشان درک کردهاند و با راهاندازی دیپلماسی پیشگیرانه در تلاشند
تا مقامات ایران، امریکا و شرکای منطقهای امریکا مانند عربستان را مجاب کند تا از
کشاندن درگیریشان به خاک عراق جلوگیری کنند. سفرهای دورهای نخستوزیر عراق عادل
عبدالمهدی به تهران و ریاض و نیز رایزنیهایش با مقامات امریکایی گواهی بر این
مدعاست. حال که فصل جنگ در افغانستان دوباره آغاز شده است و تلاشهای صلح نیز
همزمان به پیش میرود، بر حکومت افغانستان لازم و ضروریست تا با تبعیت از عراق و
با درک درست از شرایط سیاسی منطقه و جهان، دیپلماسی پیشگیرانه را روی دست بگیرد،
تا از کشاندن مشکلات کشورهای یاد شده به افغانستان، هرچه زودتر ممانعت به عمل
آید. این درحالی است که دور بعدی تحریمها با شدت بیشتر که هدف آن به صفر رساندن
صادرات نفت ایران است، به زودی اعمال خواهد شد و ایران را خشمگینتر و مصممتر به
صدمه وارد کردن بر منافع امریکا در منطقه و افغانستان خواهد کرد.